بلد بودن
من خیلی خوب بلد بودم واسش حرف بزنم
من خیلی خوب بلد بودم واسش شعر بخونم
من خیلی خوب بلد بودم به جک های بی مزش بخندم
من خیلی خوب بلد بودم بخندونمش
من خیلی خوب بلد بودم باهاش چطوری راه برم
من خیلی خوب بلد بودم ازش عکس بگیرم
من خیلی خوب بلد بودم زندگیشُ از این رو به اون رو کنم
اگه فقط یه لحظه عاشقم می شد
و خب نشد
و من دیگه هیچی بلد نبودم.
+ نوشته شده در شنبه یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 0:16 توسط مینو
|